بنفسیات

ساحل نفس رها کن به تک دریا رو

بنفسیات

ساحل نفس رها کن به تک دریا رو

آخرین مطالب

پیوندها

۴ مطلب با کلمه‌ی کلیدی «جنگ» ثبت شده است


هانس، جایی در عقاید یک دلقک بُل که به همراه ماری و پس از اصرار او برای پذیرفتن عذرخواهی دوستی قدیمی به نزد او رفته اند در حالیکه همه چیز به نظر خوب پیش می رود، مشتی آنی را در انتهای دیدار روانه ی آشنای دوران کودکی خود می کند. آشنایی که حالا پس  از سال ها در ظاهر یا به واقع؛ تفاوتی نمی کند، تغییر کرده و درست در نقطه مقابل چیزی که بوده است می نمایاند. اما هر چند برای هانس در ابتدا این پشیمانی بزرگ باری به هر جهت تفاوتی برایش ندارد ولی با به یادآوردن جزئیات آزارهای رواداشته شده توسط میزبان به دیگران موقعیت را جز با مشتی لازم! نمی تواند خاتمه دهد که به مضمون او: شاید پشیمانی ها بزرگ آسان باشند ولی چه کسی است که جزئیات را به یاد آورد و آن ها را درک کند.


آدم های زیادی بدون اشاره به گذشته خویش خود را تغییر یافته می نمایانند و یا که واقعا تغییر یافته اند. آدم های زیادی هم با اشاره ای ندامت بار به گذشته خویش بنا به موقعیت های حال، تغییر می یابند و یا خود را تغییر یافته می نمایانند. ولی جزئیات را چه کسی درک می کند؟ جزئیات را چه کسی به یاد می آورد؟ پشیمانی های بزرگ شاید آسان باشند ولی جزئیات کوچک را چه کار می توان کرد؟


۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۱۸ فروردين ۹۷ ، ۱۲:۲۸
شان ..


و آن گاه مانند «سپاه نوزدهم پیاده» ناگهان ظاهر می شدند و پسرکانی نوجوان به همراه مردانی روی غبارگرفته هر کدام هر چند با نام سپاه ولی با یک لباس و گاه بی لباس و خالی دست، شانگهای را از طوفان ارتش ژاپن در میان گرفته و دلیرانه نبرد می کردند و بعد از آن در کتاب های تاریخ می نوشتند: «سپاه نوزدهم پیاده» که مانند خشم ناگهان ظاهر شد و تاریخ را به وجود آورد. و آن گاه، افسانه ها رقم می خوردند. هر چند تک تک پسرکان و مردان را همه دیده بودند و اشک های خشم آلودشان برای همیشه در غبارهای میدان های نبرد به خون آغشته بر زمین ردی از جان گذاشته بود.


۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۲۳ مهر ۹۶ ، ۱۳:۴۴
شان ..


شاید باورش سخت باشد که نطفه ی بسیاری از جنگ ها در رحم صلح نامه های پر سر و صدا بسته شدند. و آدمیان لختی ساده اندیش و لختی بی خیال و لختی کمتر؛ بیمناک، لابد هورا می کشیدند برای تدبیرات موفق و آدم ها را نشان می دادند با انگشت اشاره و سعی می کردند نام هاشان را بلند تر صدا کنند. پیمان ورسای و قراداد وین و جنگ های بعد حاصل از تحقیر و تحمیل پنهان که شاید اگر صلح نامه ای در کار نبود و پایانی کمتر خودخواهانه و سکوت وارتر، هیچ گاه جنگ دیگری به ابعاد جنگ های بعدتر برای صلح نامه ای دیگر لابد؛ رقم نمی خورد.


چهار ابرقدرت



۱ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۲۰ مرداد ۹۶ ، ۲۲:۱۰
شان ..

شعری می خواندم از یک افسر انگلیسی به نام سرگرد مک کری، حاضر در جنگ جهانی اول گویا، و تحلیلی مصلحانه! که جنگ ها اغلب همه؛ نتیجه ی سوء استفاده از احساسات و جهل و غریزه و  طمع آدمیان هستند. بله، شاید برخیشان چنین باشند ولی همیشه نقطه ای است که این حادثه ی دهشتناک و شگفت انگیز را اجتناب ناپذیر می کند. در جهان ما هیچ گاه چنین نبوده که همزمان، هر دو سو، خالی از احساس و جهل و غریزه و طمع باشند. گاهی نیز باید تن به این اژدهای آدم خوار داد ..


ما مرده ایم، چند روز پیش ما زنده بودیم

زیبایی غروب و پرتوهای مغرب را احساس می کردیم.

ما دوست می داشتیم و ما را دوست می داشتند.

ولی اکنون اجساد ما افتاده است

               در میدان های فلاندر

پیکار ما را با دشمن دنبال کنید.

          ما از دست های بیجانمان

مشعل روشن را به شما می سپاریم و شما باید آن را

نگاه دارید.

اگر شما اعتقادتان را از ما که می میریم بگسلید

هر چند شقایق ها می رویند. ما به خواب نخواهیم رفت

               در میدان های فلاندر


۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۱۴ شهریور ۹۵ ، ۰۲:۲۰
شان ..