بنفسیات

ساحل نفس رها کن به تک دریا رو

بنفسیات

ساحل نفس رها کن به تک دریا رو

آخرین مطالب

پیوندها

۵ مطلب با کلمه‌ی کلیدی «شعر» ثبت شده است


گـــــفتم نــــــگرم روی تو گــــفتا به ‎قیامــــــت

گـــــفتم روم از کـــوی تو گــــفتا به سلامـــ‎ـت


هاتف اصفهانی


۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۳۱ شهریور ۹۶ ، ۲۰:۴۴
شان ..

برای خودت می گویم

مرا

دوست بدار.

مثل صدای باد میان سپیدارهای بلند

زود گذرم.


۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۱۸ شهریور ۹۵ ، ۰۱:۳۸
شان ..

شعری می خواندم از یک افسر انگلیسی به نام سرگرد مک کری، حاضر در جنگ جهانی اول گویا، و تحلیلی مصلحانه! که جنگ ها اغلب همه؛ نتیجه ی سوء استفاده از احساسات و جهل و غریزه و  طمع آدمیان هستند. بله، شاید برخیشان چنین باشند ولی همیشه نقطه ای است که این حادثه ی دهشتناک و شگفت انگیز را اجتناب ناپذیر می کند. در جهان ما هیچ گاه چنین نبوده که همزمان، هر دو سو، خالی از احساس و جهل و غریزه و طمع باشند. گاهی نیز باید تن به این اژدهای آدم خوار داد ..


ما مرده ایم، چند روز پیش ما زنده بودیم

زیبایی غروب و پرتوهای مغرب را احساس می کردیم.

ما دوست می داشتیم و ما را دوست می داشتند.

ولی اکنون اجساد ما افتاده است

               در میدان های فلاندر

پیکار ما را با دشمن دنبال کنید.

          ما از دست های بیجانمان

مشعل روشن را به شما می سپاریم و شما باید آن را

نگاه دارید.

اگر شما اعتقادتان را از ما که می میریم بگسلید

هر چند شقایق ها می رویند. ما به خواب نخواهیم رفت

               در میدان های فلاندر


۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۱۴ شهریور ۹۵ ، ۰۲:۲۰
شان ..

می خواستم «هستی» را در آغوش کشم،

«جهان» مرا بلعید.


۲ نظر موافقین ۳ مخالفین ۰ ۳۱ مرداد ۹۵ ، ۱۲:۲۵
شان ..

نه پل های پشت سر باقی مانده اند

نه جاده های پیش رو

باید بر باد روم



۰ نظر موافقین ۱ مخالفین ۰ ۱۴ تیر ۹۵ ، ۱۸:۵۹
شان ..